محل تبلیغات شما



بارش فکری چیست؟

مهارت حل مسئله

بارش فکری در واقع یک فرایندی است که در شرایط آزاد منجر به خلق راه حل و نظرات متعدد می شود. این ایده به خصوص در کنفرانس ها و جلسات به کار برده می شود تا افراد به راحتی نظرشان را بیان کنند. به زبان ساده بارش فکری یعنی تشویق ابتکار!

نکاتی در مورد بارش فکری

  • هرچه تعداد راه حل های بالقوه بیشتر باشد، دسترسی به راه حل کارآمد افزایش می باید.
  • تا زمانی که فرایند بارش فکری ادامه دارد، نباید راه حل ها را قضاوت کرد زیرا ممکن است در همین حین با راه حل جدیدی روبه رو شوید.
  • اگر راه حل های کمی به ذهنتا می‌رسد، از خود بپرسید به چه چیز دیگری می توان فکر کرد؟

۳- ارزیابی گزینه ها و انتخاب بهترین راه حل

گام بعد، تصمیم گیری و انتخاب یک راه حل کارآمد است. در این مرحله باید از بین راه حل های ارائه شده در مرحله قبل، هرکدام را بررسی کنیم. بدین معنی که مزایا و معایب هرکدام را می سنجیم و در نهایت راه حلی را انتخاب می کنیم که بیشترین سود و کمترین زیان را دربر داشته باشد. در این مرحله باید به سوال مهمی پاسخ گفت: آیا راه حل مورد نظر عملی است یا اینکه چقدر در حل مسئله کاربرد دارد؟ شایسته است که با تفکر به این سوالات پاسخ دهیم. با پاسخ به این سوال می‌توانیم به این نتیجه برسیم که:

راه حل کارآمد در واقع راهکاری است که نتایج منفی آن مسئله را برای فرد و دیگران به حداقل رسد.

۴- اجرای راه حل و بازبینی آن

بعد از انتخاب راه حل، به مهم ترین مرحله یعنی اجرای آن می رسیم. در این مرحله ممکن است با افکار ناکارآمدی رو به رو شویم و مسلماً افکاری نظیر این مشکل پیچیده تر از آن است که با این راه حل رفع شود» یا من هیچ وقت نتوانستم تصمیمات موثری بگیرم» سراغمان می‌آید.

همانطور که می‌دانید این افکار به طور قطع در طول زندگی بر کارایی ما تاثیر منفی خواهد گذاشت. بنابراین آگاهی از این افکار و به چالش کشیدن آنها باعث می شود تاثیر این افکار را به حداقل برسانیم.

بطور کلی زندگی پیجیده امروزی، ما را با مسائل مختلفی مواجه می سازد که شاید به راحتی نتوانیم راه حل هایی را برای آنها ارائه دهیم. در این مواقع، با درایت و کاردانی خود باید راه حل های ممکن را ارزیابی کرده و مناسبترین آنها را برگزینیم.

در پایان ذکر دو نکته لازم و ضروری به نظر می رسد:

  1. فرایند حل مسئله زمانی به پایان می رسد که موقعیت برای ما اشتغال ذهنی ایجاد نکند.
  2. ممکن است ما با موقعیت های مواجه شویم که لازم باشد این مراحل را دوباره از ابتدا آغاز کنیم.

تعریف مداخله برای حل مسائل

همانطور که گفتیم در ابتدا باید متوجه شویم که مسئله‌ی حل نشده‌ای در زندگی ما وجود دارد و باید زمانی را برای حل آن اختصاص دهیم. این مرحله مداخله برای حل مسئله نام دارد و باید حین آن موضوعاتی را مورد توجه قرار دهیم:

  • باید برای توانمند شدن در کشف مسائل آموزش ببینیم.
  • باید این را بپذیریم که مشکلات ماهیت تهدید کننده‌ایی ندارند و صد در صد قابل تغییرند.
  • فراموش نکنیم که مداخله به ما یاد می‌دهد در رویارویی با مسائل ، منطقی برخورد کرده و سپس برای حل آنها تلاش کنیم.
  • باید کم کم تعریف روشنی از مسائل روزمره زندگی بیابیم و اولویت بندی مناسبی برای آنها را در نظر بگیریم.

مدل‌های مختلف رویارویی با مسئله

حل مسئله

زمانی که با مسئله‌ایی رو به رو می‌شویم، طبیعی است که سطحی از استرس را تجربه کنیم اما همه افراد مانند یکدیگر به مسائل واکنش نشان نمی‌دهند. نحوه واکنش و رویارویی افراد را می‌توانیم به دو دسته تقسیم کنیم:

  1. رویارویی هیجان مدار

در این نوع رویارویی، تاکید فرد به جای مسئله بر عواطف ناشی از آن است و شخص در جهت حل مسئله اقدامی انجام نمی‌دهد. در روش هیجان مدار فرد مشکل خود را حل نمی‌کند بلکه شرایط استرس زا را تغییر می‌دهد تا مقداری از فشار روانی کاسته شود. رویارویی هیجان مدار به فرد کمک می‌کند تا به آرامشی نسبی برسد و بعد درباره مسئله جدی‌تر بیندیشد.

فراموش نکنید رویارویی هیجان مدار در کوتاه مدت کارآمد است و تا زمانی که شخص به ثبات نسبی هیجانی و عاطفی دست نیابد، این روش به تنهایی در حل مسئله کارایی ندارد. متخصصان تاکید بیشتری بر روش رویارویی مسئله مدار دارند زیرا فرد را به راهکارهای موثرتری می‌رساند.

  1. رویارویی مسئله مدار

در رویارویی مسئله مدار، شخص با مشکل رو به رو می‌شود و تلاش می‌کند آن را رفع کند. وقتی شخص از این روش استفاده می‌کند، بر این باور است که موقعیت‌ها تغییر پذیر و مسائل حل شدنی هستند. این روش زمانی سودمند است که فرد را به نتیجه مثبتی رسانده و عواقب منفی را کاهش دهد.

فراموش نکنیم اگر در کنترل و مدیریت هیجان خود موفق شویم، غالباً از رویارویی مسئله مدار استفاده می‌کنیم اما زمانی که هیجان ناشی از مسئله بر ما غلبه کند، روش رویارویی هیجان مدار ما ناسالم است.

بنابراین می‌توان گفت هر رویارویی مسئله مداری، هیجان مدار نیز به شمار می‌رود اما هر رویارویی هیجان مداری، مسئله مدار نیست.

حال که متوجه شدیم رویایی مسئله مدار بهترین روش برای مقابله با تمامی مشکلات زندگی است، باید به نکاتی پیرامون آن توجه کنیم:

  1. مسئله پیش آمده را انکار نکنیم.
  2. فراموش نکنیم حل مسئله باعث دست یابی نسبی به سلامت روان و رفاه اجتماعی می‌شود.
  3. به این باور برسیم که قادر به حل مشکل هستیم و این مسئله قطعاً حل شدنی است.
  4. تمامی مراحل مختلف رفع مشکل باید در یک روند منطقی و منظم پیش برود و نیازمند صبوری ماست.

ویژگی های افرادی که به تکنیک‌ های حل مسئله آشنا نیستند

افرادی که آموزش درستی ندیده‌اند و این مهارت را در خود پرورش نداده‌اند، ویژگی‌های مشخصی دارند که می‌توان آنها را در چند مورد خلاصه کرد:

  1. وجود مشکل را دلیل بر بی کفایتی، نادانی، تقدیر، بی استعدادی خود می‌دانند.
  2. به جای رویارویی با مشکل، تقصیر را بر گردن اطرافیان می‌اندازند.
  3. معتقدند که دنیای خوب، دنیایی بدون مشکل است.
  4. این افراد به جای حل مسئله، از موقعیت پیش آمده فرار می‌کنند.
  5. معمولا بدون اندیشیدن و تکانشی عمل می‌کنند.
  6. نمی‌توانند پیامد تصمیم گیری‌هایشان را پیش بینی کنند.

این شخصیت چه خصوصیات بارزی دارد؟

ماکیاولی

در زندگی شخصیت ماکیاولی مفهوم خودشیفتگی در تضاد با از خودگذشتگی، به شکل افراطی ایفای نقش می‌کند و شخصیتی خودشیفته را در آن‌ها نمایان می‌سازد.

شخصیتی که از ترفند‌های گوناگونی نظیر باج‌گیری عاطفی، تظاهر، دروغ، خوب جلوه‌ دادن خویش، اظهار دوستی و بعضاً رفتارهای نمایشی، استفاده می‌کند تا دیگران را تحت کنترل خویش در بیاورد و با رویکردی ابزارگرایانه از آن‌ها برای دستیابی به خواسته‌های خود سؤاستفاده کند.

یکی از مشخص‌ترین خصوصیات این مدل شخصیت، پیروی کورکورانه از جمله زیر است:

هدف، وسیله را توجیه می‌کند.

بنابراین اگر با شخصی برخورد کردید که در راستای رسیدن به اهدافش هیچ خط قرمزی ندارد و به رنج دیگران اهمیتی می‌دهد، سعی کنید از او فاصله بگیرید تا بازی نخورید و قربانی چنین شخصیتی نشوید.

آیا هر فرد باهوش یا موقعیت سنج چنین شخصیتی دارد؟

البته باید گفت که همه‌ی ما در این اجتماع به یکدیگر نیاز داریم و لازمه‌ی بقای جمعی، یک ارتباط دیالکتیک و دوطرفه میان افراد جامعه است اما هنگامی که نیاز ما بر شأن فردی که از او درخواستی داریم مقدم  می‌گردد، مفهوم ابزارگرایی به چشم خواهد آمد.

با این حال باید به نکته‌ مهمی توجه داشته باشیم که همه‌ی ما گاهاً رفتارهایی مبتنی بر اندیشه و توصیه های ماکیاولی را انجام داده‌ایم اما بلافاصله پس از آن، دچار اضطراب اخلاقی و کشمکش درونی شدیم و حداقل سعی کردیم آنها را تکرار نکنیم.

فراموش نکنید که این مهم در خصوص یک شخصیت ماکیاولی صدق نمی‌کند و چنین شخصی هرگز پشیمان نمی‌شود چرا که روند هر روزه این فرد به شکل فریب‌کارانه و خودخواهانه بوده. همچنین از آنجایی که این دو صفت آشکارا به ذهن دلیل‌تراشش گره خورده، خود را محق می‌داند و هیچ بینشی نسبت به این نقطه‌ی کور وجودی‌اش ندارد و نمی‌خواهد داشته باشد. حال که با خواندن یکی از مقالات تخصصی منطق متوجه شدید ماکیاولی که بود و شخصیت ماکیاولی چه خصوصیاتی دارد، از نظر شما بهترین برخورد در مواجه با چنین شخصیتی چیست؟ دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.


مولفه های هوش هیجانی به زبان ساده

هوش هیجانی

مولفه های و نشانه‌های اصلی این مهارت به پنج دسته تقسیم می‌شود:

  1. خودآگاهی (Self-awareness): تشخیص احساستان در زمانی که رویدادی خاص برای شما رخ می دهد، اهمیت خودآگاهی را نشان می دهد. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، به طور معمول خودآگاه تر هستند. یعنی از احساسات و عواطف خود در زمان حال آگاه هستند و می توانند در زمینه هایی که باعث بهبود عملکردشان می شود، کار کنند.
  2. خودتنظیمی (Self-regulation): این جنبه، به توانایی کنترل عواطف و احساسات در فرد توجه می کند. افرادی که خودتنظیمی بالایی دارند از رفتار و اقدامات ناگهانی جلوگیری می کنند یعنی قبل از اقدام به کاری به طور دقیق فکر می کنند. هم چنین این افراد از تغییر هراسی ندارند.
  3. انگیزش (Motivation): افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، معمولا خودانگیخته هستند. یعنی منبع انگیزه آنها درونی است و کمتر به منابع بیرونی وابستگی دارند. هم چنین این افراد با مهار کردن احساسات خود و متعهد شدن به عمل مناسب، راه خود را برای رسیدن به موفقیت بلند مدت هموار می کنند.
  4. همدلی (Empathy): همدلی یعنی بتوانیم دنیا را از دریچه چشمی دیگری ببینیم و برای این کار باید وضعیت احساسی دیگران را درک کنیم. افراد همدل معمولا در ارتباط با دیگران به خوبی عمل می کنند. همدلی را می توان یکی از مهم ترین مولفه های هوش هیجانی دانست. نکته ایی که دراینجا اهمیت دارد این است که این افراد از قضاوت های سریع خودداری می کنند.
  5. مهارت اجتماعی (Social skill): افرادی که مهارت اجتماعی قوی دارند، در کنار پیشرفت خود برای پیشرفت دیگران هم تلاش می کنند. آنها به عنوان مدیر، بسیار با تدبیر عمل می کنند و می کوشند تا روابط را به عالی ترین شکل ممکن حفظ کنند.

تاثیر و نقش خانواده روی این مسئله

بی شک تاثیر خانواده را بر رشد کودک نمی توان نادیده گرفت و قطعا نحوه برخورد والدین در شکل گیری عاطفی کودک موثر است. نقش خانواده در پرورش هوش هیجانی اهمیت فراوان دارد زیرا مهم ترین خصیصه هوش هیجانی، اکتسابی بودن آن است. والدینی که الگوی صحیح تربیتی ندارند به احساسات و نیازهای کودکشان توجه نمی کنند.

این بی توجهی فرصت رشد خلاق و کنجکاوی را از کودک می گیرد. در این حین کودک نمی تواند احساسات و عواطف خود را به طور سازنده بروز دهد و اگر کودک رفتار اشتباهی داشته باشد، در مقابل والدین به شکل مستبدانه ایی با او برخورد می کنند.

در نتیجه، اگر کودک در این فضا رشد کرده باشد ممکن است از هوش هیجانی پایینی برخوردار باشد و هم چنین کفایت عاطفی و هیجانی نداشته باشد.

هوش هیجانی مادرزادی نیست، در واقع می‌توان احساسات را کنترل کرد.

حال که با تعریف و عوامل موثر در شکل گیری این مهارت آشنا شدید، میبینید که درک احساسات کار چندان آسانی نیست و نیازمند این است که فرد توانایی مدیریت هوش هیجانی خود را داشته باشد. بنابراین مراجع من حق داشته که از شرایط نامساعد زندگی و نداشت ناراضی باشد و تصورات درستی درباره همدلی خود یا اطرافیانش نداشته باشد.


اهمیت رشد و تقویت هوش هیجانی

  1. برخورد با موقعیت های تهدید کننده و خطرناک: محققان به این نتیجه رسیدند، افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، می توانند موقعیت های خطرناک را سریع تر شناسایی کرده و واکنش نشان دهند.
  2. خشنودی و شادی: افرادی که مسئولیت پذیر و سالم هستند، هوش هیجانی بالایی دارند. این مهارت و خودشناسی فرد را یاری می دهد تا به ریشه احساسات خود دست یابند و بتوانند آن را مدیریت کنند.
  3. کمک به دیگران: تقویت هوش هیجانی به افراد کمک می کند تا نیازهای دیگران را درک کنند و حداقل با آنان همدلی کنند. همان طور که پیش تر گفته شد، همدلی یکی از مولفه های اصلی هوش هیجانی به شمار می رود. با بهره گیری از هوش هیجانی می توان فهمید که احساسات و نیازهای دیگران به یکدیگر شبیه نیست و چنین نگاهی باعث می شود که تفاوت های خود و دیگران را بهتر درک کرد.
  4. ایجاد حس مسئولیت پذیری: تقویت هوش هیجانی به افراد کمک می کند که مسئولیت پذیرتر باشند.

افراد به جای اینکه تصور داشته باشند که دیگران احساسات آنها را کنترل می کنند، به این نتیجه می رسند که هرکس باید مسئولیت احساسات و عواطف خود را بپذیرد.

برای مثال: به جای آنکه بگویند او مرا عصبانی کرده» خواهند گفت که من عصبانی شدم.

ویژگی های افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند

تقویت هوش مصنوعی

در جلسات پیشین با مراجعم در مورد ماهیت هوش هیجانی و اهمیت آن صحبت کردیم. همین طور سعی کردیم موانعی که باعث پایداری مشکلات در این حوزه می شود را با کمک یکدیگر از میان برداریم. حال با طرح پرسش مراجع به مبحث زیر می پردازیم.

برخی از ویژگی های این افراد را با هم بررسی می کنیم:

  1. آنها کمال گرا نیستند: کمال گرایی می تواند مانع بزرگی برای دست یابی به اهداف باشد. به این معنی که فرد کمال گرا در شروع به کار اغلب دچار مشکل می شود وکارهایش را به تعویق می اندازد. اما فردی با هوش هیجانی بالا، می داند نمی تواند وظایف خود را همیشه در حد اعلا انجام دهد. بنابراین با اطلاع از این واقعیت به سوی اهداف خود حرکت می کند و اگر در این راه شکست خورد، از شکستش درس می گیرد.
  2. این افراد بین کار و زندگی خود تعادل ایجاد می کنند: کار مدوام و عدم مراقبت از خود موجب آسیب دیدن فرد و کاهش عملکرد وی در زندگی اش می شود. برای دستبابی به یک زندگی سالم باید بین کار و زندگی تعادل ایجاد کرد.
  3. کسانی که هوش هیجانی بالایی دارند، مرزهای خود را مشخص می کنند: این افراد توانایی این را دارند که مرزهایی را برای خود مشخص کنند. هم چنین از قدرت نه گفتن بالایی برخوردار هستند. می دانند که با نه گفتن می توانند از استرس بیش از حد جلوگیری کنند.
  4. این افراد به یک راه حل اکتفا نمی کنند: برای حل یک مسئله تنها به یک راه حل اکتفا نمی کنند و به دنبال راه حل های مختلف می روند.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها